Friday, July 14, 2006

هيچ اکبري به قدر تو اکبر نميشود

اوس پیمان جان عزیز و گرامی
سلام
مدتی بود که میخواستم جواب نوشته شما رو در رابطه با آقای گنجی و یا به قول شما استاد بنویسم
هرچند که گرفتاریهای روزمره زندگی اجازه این کار رو به من نداد
تا اینکه شعر قشنگ یک استاد دیگه رو خوندم و دیدم جوابی رو که من میخواستم به نثر برای شما بنویسم هادی خرسندی عزیز به نظم کشیدند
هيچ اکبري به قدر تو اکبر نميشود
هيچ اکبري به قدر تو اکبر نميشود
نابرده رنج گنج ميسر نميشود
گويند خاتمي ي ِ دگر کرده قد علم
اين حرف ها دومرتبه باور نميشود!
هر روز يک مصاحبه، هر روز يک نشست
سرباز پير خسته ز سنگر نميشود
اما اگر که اين تب بالا عرق کند
آيا اميد و يأس برابر نميشود؟
گيرم که قانعست به يک گل بهار ما
اما کجا گليست که پرپر نميشود
از تخته گاز رفتن اکبر دلت خوشست
تضمين ولي کجاست که پنچر نميشود؟
نهضت کجا و راه کجا و هدف کجاست؟
با يکنفر رهائي کشور نميشود
نوعي دهن کجيست گمانم، وگرنه کس
تنها، حريف آنهمه لشکر نميشود
رو کم کني، نهايت دعواي شخصي است
خوش، شخص ثالثي ست که منتر نميشود
در کشوري که مشکل اصلي گرسنگيست
مس ها ز اعتصاب غذا زر نميشود
هادي دوباره فحشخورت را مَلَس بکن
ايميل خويش را بده اينجا و بس بکن
منم میل آقای خورسندی رو اینجا میذارم اگه دوست داشتی خودت باش در تماس باش
hadi_khorsandi@hotmail.com

1 comment:

مجنون بی لیلا said...

سلام اوسا
حداقل اینجا یه چیزی بنویس بدونیم هنوز زنده ای