Saturday, July 08, 2006

ترجیع بند از عبید زاکانی

سلام
امیدوارم که حالتون خوب باشه
قبل از اینکه شعر زیر رو بخونید وبه من بد و بیراه بگید یه پست برگردید عقب و مقدمه پست قبل رو مطالعه کنید.به هرحال درسته که این شعر نهایت هجو حساب میشه ولی بازهم یه سبکیه مثل بقیه سبکهای شعر فارسی که در تمام دنیا طرفدارهای خاص خودشو داره .بعد از تمام این مقدمه چینیها بازم اگه از دست من ناراحت شدید میتونید برای آمرزش روح عبید زاکانی فاتحه بخونید
وقت آن شد كه عزم كار كنيم --- رسم الحاد آشكار كنيم
خانه در كوچه مغان گيريم --- روي در قبله تتار كنيم
روزگار ار به كام ما نبود --- كير در كون روزگار كنيم
بهر كون تا به چند غصه خوريم؟ --- بهر كس چند انتظار كنيم؟
كس و كون چون به دست مي‌نايد --- جلق بر هر دو اختيار كنيم!
بنشين اي عزيز تا بتوان --- به از اين در جهان چه‌كار كنيم؟
جلق ميزن كه جلق خوش باشد --- جلق در زير دلق خوش باشد
روز و شب گِرد شهر مي‌پوييم --- خانه مِي فروش مي‌جوييم
مست شنگوليان بي‌باكيم --- فتنه شاهدان مه روييم
بستگان كمند زلفينيم --- خستگان كمند ابروييم
ايمن از دهر ناجوانمرديم --- فارغ از روزگار بد خوييم
گر نيفتد به‌دست ما كس و كون --- ما كه رندان زور بازوييم
بنشينيم و كير را بكِشيم --- جلق خوش ميزنيم و ميگوييم
جلق ميزن كه جلق خوش باشد --- جلق در زير دلق خوش باشد
دوستان كار كير، بازي نيست! --- هيچ كاري بدين درازي نيست
كير من چون علَم برافرازد --- كم ز سنجاق شاه غازي نيست
پيشه، خر گادنست و جلق زدن --- و آن دگرها بجز مجازي نيست
هيچ نوعي براي وضع جماع --- بهتر از رسم بذله‌بازي نيست
كير را پيش كون به سجده در آر --- زانكه محراب كُس نمازي نيست
كان بده كنده‌اي به دست آور --- ورت امروز كار سازي نيست
جلق ميزن كه جلق خوش باشد --- جلق در زير دلق خوش باشد
كار بي سيم بر نمي‌آيد --- در رهِ عشق سيم مي‌بايد!
اِمرد بي درم نمي‌خسبد --- قحبه رايگان نمي‌آيد
خوش بخور مال ورنه از ناگاه --- در جهَد روزگار، بربايد!
پيش اهل دلي به صفا --- بنشين تا دلت بياسايد
بعد از اين ناز كون و كُس كم كش --- بر تو زين كار هيچ نگشايد
رغم آن قلتبان كه كون طلبد --- كوري مردكي كه كُس گايد
جلق ميزن كه جلق خوش باشد --- جلق در زير دلق خوش باشد
ما همه جمريان قلماقيم --- رِند و لفاظ و چست و شفراقيم
روز و شب هم‌وثاق معشوقيم --- سال و مه همنشين عشاقيم
مُرده دلبر شكّر دهنيم --- تشنه شاهد سمن ساقيم
بعد از اين تَرك كون و كُس كرديم --- هر دو را گرچه سخت مشتاقيم
اي برادر اگر تو را عقليست --- پند ما گوش كن كه جلاقيم
جلق ميزن كه جلق خوش باشد --- جلق در زير دلق خوش باشد
اي دل از غصه جهان تا چند؟ --- بيش از اين رنج ما و خود مپسند!
دست از كار روزگار بِدار --- خويشتن را خلاص ده ز كمند
كون و كُس چيست، جز دو ديوانه --- اين يكي بر گُه، آن يكي بر گند
بگذر از هر دو چون جوانمردان --- تا شوي ايمن از زن و فرزند
آن زمانت كه كير برخيزد --- بشنو از من، به ريش خويش مخند!
بنشين، در ببند، كف تر كن --- هر زمان، همچو صوفيان لَوند
جلق ميزن كه جلق خوش باشد --- جلق در زير دلق خوش باشد
برِ ما جز مي و مغانه مجوي --- پيش ما جز حديث عشق مگوي
جز به پهلوي بكروان منشين --- جز به دكان مِي فروش مپوي
خوش بخور، خوش بخند، خوش ميباش --- تيز در ريش مردك بد گوي
اي نسيم صبا ز روي كرم --- لطف كن ساعتي بهانه مجوي!
وز زبان عُبيد زاكاني --- برو اين حال را به يار بگوي
جلق ميزن كه جلق خوش باشد --- جلق در زير دلق خوش باشد

2 comments:

مجنون بی لیلا said...

اولین پست رو خودم نوشتم
درسته که وبلاگ شخصیه و درسته که همون نوشته اول هم اعلام کردم اینجا ممکنه هرچیزی رو ببینی و بخونی ولی بازم نباید هرچیزی رو اینجا نوشت

Anonymous said...

سلام عزيز خوبي؟
خوش مي گذره؟
چي شده ؟
مثل اين كه فشار زندگي خيلي زياد
(بوده........(شوخي كردما
در ضمن يه قول خودت درسته كه وبلاگ شخصيه و گفته بودي ازهرچيزي مي نويسي اما وجه ي خوبي ندارد آدم هرچيزي رو در در همه جا بيان كند‌(اميدوارم ناراحت نشوي عزيزم
و در ضمن خب از هرچيز نوشتن هم خوب است اما بهتر است براي صراحت بانمون هم محدوده اي قرار بديم
در هر صورت موفق باشي .....منتظر پستاي بعديت هستم......ديگه الان افتادم رو دور نظر دادن
در ضمن بهم خبر بده كه اون مشكلي كه پيش آمده بود به كجا رسيد...
من نگرانم...
موفق باشي وهميشه شاد
آرزومند آرزوهايت
نگار