Wednesday, July 12, 2006

افسوس گذشته ها

سلام
امشب داشتم نوشته های سالهای قبل رو نگاه میکردم . سالهای
دبیرستان . دقیقا 12 سال پیش
اون موقع هم سن و سالهای من یا بهتر بگم هم دوره ایهای من یا فقط به فکر درس و دانشگاه بودن و یا به شدت جذب بسیج و
مسلمون بازی و یا به فکر عشق و عشقبازی و خانوم بازی و انواع بازیهای دیگه
این وسط من مونده بودم که داشتم دست و پا میزدم بین تمام اینها
به هر حال اون موقع جذب هر کدوم از گروههای بالا میشدم نمیتونستم عشقم رو به شاملو و نادر پور کتمان کنم
امشب وقتی داشتم دفترم رو ورق میزدم به شعر زیر رسیدم . شعری که از بین شعرهای نادرپور واقعا دوستش داشتم و دارم

شعر خدا

ابليس ، اي خداي بدي ها !‌ تو شاعري

من بارها به شاعريت رشك برده ام

شاعر تويي كه اين همه شعر آفريده اي

غافل منم كه اين همه افسوس خورده ام

عشق و قمار شعر خدا نيست ، شعر تست

هرگز كسي به شعر تو بي اعتنا نماند

غير از خدا كه هيچ يك از اين دو را نخواست

در عشق و در قمار كسي پارسا نماند

زن شعر تست با همه مردم فريبي اش

زن شعر تست با همه شور آفريدنش

آواز و مي كه زاده ي طبع خدا نبود

اين خوردنش حرام شد ، آن يك شنيدنش

در بوسه و نگاه تو شادي نهفته اي

در مستي و گناه تو لذت نهاده ا ي

بر هر كه در بهشت خدايي طمع نبست

دروازه ي بهشت زمين را گشاده ا ي

اما اگر تو شعر فراوان سروده اي

شعر خدا يكي است ، ولي شاهكار اوست

شعر خدا غم است ، غم دلنشين و بس

آري ، غمي كه معجزه ي آشكار اوست

دانم چه شعرها كه تو گفتي و او نگفت

يا از تو بيش گفت و نهان كرد نام را

اما اگر خدا و ترا پيش هم نهند

آيا تو خود كدام پسندي ، كدام را ؟

1 comment:

مجنون بی لیلا said...

به قول مریم , دوستی که مدتهاست نیستش , خوشه اون موقع