سلام لیلا خانومی
مونده بودم مدتها که از تو چی بنویسم
برای تو چی بنویسم
میدونی
خیلی وقتا واژه ها کم میان
خیلی وقتا با کلمات نمیشه همه چی رو بیان کرد
دوستت دارم رو نمیشه نوشت
نمیشه بازی کرد
هرچقدر هم بازیگر خوبی باشی
همیشه میگم دوستت دارم رو فقط چشمها میتونن به هم بگن
وقتی که توی چشمات نگاه میکردم فریاد عاشقی تو رو شنیدم ولی چشمهای من مبهوت تو بود
لیلایی
دوستت دارم
و این ترانه تقدیم به تو
این همه آشفته حالی
این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو
از تو دارم از تو دارم
این غرور عشق و مستی
خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم سیه مو
از تو دارم از تو دارم
این تو بودی کز ازل خواندی به من درس وفا را
این تو بودی آشنا کردی به عشق این مبتلا را
من که این حاشا نکردم
از غمت پروا نکردم
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
من خود آتشی که مرا داده رنگ فنا میشناسم
من خود شیوه نگه چشم مست تو را میشناسم
دیگر ای برگشته مژگان
از نگاهم رو مگردان
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
این همه آشفته حالی
این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو
از تو دارم از تو دارم
این غرور عشق و مستی
خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم سیه مو
از تو دارم از تو دارم
همیشه میگم دوستت دارم رو فقط چشمها میتونن به هم بگن
وقتی که توی چشمات نگاه میکردم فریاد عاشقی تو رو شنیدم ولی چشمهای من مبهوت تو بود
لیلایی
دوستت دارم
و این ترانه تقدیم به تو
این همه آشفته حالی
این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو
از تو دارم از تو دارم
این غرور عشق و مستی
خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم سیه مو
از تو دارم از تو دارم
این تو بودی کز ازل خواندی به من درس وفا را
این تو بودی آشنا کردی به عشق این مبتلا را
من که این حاشا نکردم
از غمت پروا نکردم
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
من خود آتشی که مرا داده رنگ فنا میشناسم
من خود شیوه نگه چشم مست تو را میشناسم
دیگر ای برگشته مژگان
از نگاهم رو مگردان
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
این همه آشفته حالی
این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو
از تو دارم از تو دارم
این غرور عشق و مستی
خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم سیه مو
از تو دارم از تو دارم
1 comment:
منتظرم يه قاصدك از تو خبر بياره
يه قاصدك كه با خودش عطر تن تو داره
بياد و همراه خودش تو اين شباي گريه
خورشيد چشماي تو رو تو ايينه ها بذاره
بودن تو مث نفس نبودنت مث مرگ
بي تو يه برگ زخمي ام اسير دست تگرگ
يه نيمه جونم توبيا كه ازتو جون بگيرم
يه بي نشوني كه ميخوام ازتو نشون بگيرم
تو مث يك معجزه حقيقي
تو لحظه هاي بيم و نااميدي
كه در غروب آخرين دقايق
از آسمون به داد من رسيدي
من آخرين اميد اين نگاه و
به لحظه امدن تو بستم
بيا كه در نهايت صداقت
منتظر امدنت نشستم
تنها يه كلمه ميتونه همه احساسمو برات بگه:
"دوستت دارم"
Post a Comment