Wednesday, December 13, 2006

زیر باران باید رفت

سلام لیلا خانومی

مونده بودم مدتها که از تو چی بنویسم
برای تو چی بنویسم
میدونی
خیلی وقتا واژه ها کم میان
خیلی وقتا با کلمات نمیشه همه چی رو بیان کرد
دوستت دارم رو نمیشه نوشت
نمیشه بازی کرد
هرچقدر هم بازیگر خوبی باشی
همیشه میگم دوستت دارم رو فقط چشمها میتونن به هم بگن
وقتی که توی چشمات نگاه میکردم فریاد عاشقی تو رو شنیدم ولی چشمهای من مبهوت تو بود
لیلایی
دوستت دارم
و این ترانه تقدیم به تو

این همه آشفته حالی
این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو
از تو دارم از تو دارم
این غرور عشق و مستی
خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم سیه مو
از تو دارم از تو دارم
این تو بودی کز ازل خواندی به من درس وفا را
این تو بودی آشنا کردی به عشق این مبتلا را
من که این حاشا نکردم
از غمت پروا نکردم
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
من خود آتشی که مرا داده رنگ فنا میشناسم
من خود شیوه نگه چشم مست تو را میشناسم
دیگر ای برگشته مژگان
از نگاهم رو مگردان
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
این همه آشفته حالی
این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو
از تو دارم از تو دارم
این غرور عشق و مستی
خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم سیه مو
از تو دارم از تو دارم

1 comment:

Anonymous said...

منتظرم يه قاصدك از تو خبر بياره
يه قاصدك كه با خودش عطر تن تو داره
بياد و همراه خودش تو اين شباي گريه
خورشيد چشماي تو رو تو ايينه ها بذاره
بودن تو مث نفس نبودنت مث مرگ
بي تو يه برگ زخمي ام اسير دست تگرگ
يه نيمه جونم توبيا كه ازتو جون بگيرم
يه بي نشوني كه ميخوام ازتو نشون بگيرم
تو مث يك معجزه حقيقي
تو لحظه هاي بيم و نااميدي
كه در غروب آخرين دقايق
از آسمون به داد من رسيدي
من آخرين اميد اين نگاه و
به لحظه امدن تو بستم
بيا كه در نهايت صداقت
منتظر امدنت نشستم


تنها يه كلمه ميتونه همه احساسمو برات بگه:
"دوستت دارم"