Monday, May 15, 2006

زندگي مشترك


زندگي مشترك
نحوة ارائه : ناخواسته
نتيجه : سردي زندگي زناشويي
متاسفانه در ارائه اين کلمه تا حد زيادي اغراق شده است. زندگي مشترک تصويری از زندگي است که همه زواياي آن براي هر دو شريک نا پنهان و واضح است...اما متاسفانه اين چنين پيداست که افراد فکر مي کنند در زندگي مشترک بايد همه چيز هم با هم تقسيم گردد! آنها چيزي را از يکديگر مي گيرند که براحتي فقدان آن زندگي افراد را نابود مي کند! يعني فقدان مکان و حريم تنهايي! منظور از اين خلوت در حقيقت اصلاٌ خلوتهاي لحظه اي ، مسائل غار تنهايي آقايان و يا چاه فرو ريزي خانمها نيست! بلکه دقيقاٌ چيزي است که بايد آن را حريم فردي ناميد...متاسفانه خانمها علاقه و تاثير شديدي در سوزاندن اين حريم دارند..آنها همه چيز را مشترک دوست دارند که البته دليل اين امر را من بيشتر ضربه پذيري اجتماعي و عواطف روحي بيش از حد و از کنترل خارج شده آنها مي دانم. آنها همه چيز را مشترک مي خواهند...در حقيقت مرد بعد از ازدواج حتي يک اتاق راحت و تنها براي خود ندارد.. جايي که روزانه خود را در آن بازسازي کند. در مورد مرداني که خانمهاي آنها خانه دارهستند مسئله بغرنج تر است..خانمها همه روز را در خانه داراي حريم شخصي هستند. آنها در طول روز براي خودشان فضا و زماني کامل براي بازي و رويا پردازي در کنار تمام مسووليتهاي سنگين خانه داري را دارا هستند.
زماني که مرد از کار به خانه بر مي گردد وي براحتي از مسائل خود خارج شده و به سوي مرد هجوم مي آورد و با لبخندي از عشق ، از همسر خود مي خواهد که اکنون وي را ياري نمايد و با وي همگام باشد! اين در حاليست که مرد خسته از افکاري که شايد نيمي از آنها به زندگي شخصي خود مربوط نمي گردد مجالي براي خود ندارد. اين حقيقت که مردان نياز به زماني براي رويا پردازي و حتي بازي دارند را اگر فراموش کنيم قطعاٌ حماقت بزرگي را مرتکب شده ايم. نکته ديگر و پنهان در اين مورد اين است که خيلي از آقايان و خانمها اصلاٌ علاقه اي به اينکه در يک بستر بخوابند را ندارند! و اين تصويري است که ما همواره آن را رسم مي کنيم و مي خواهيم به همه بزور بقبولانيم که يکي از نشانه هاي عشق همين مورد است! در حاليکه زمان قبل از خواب و همچنين زمان خود خوابيدن ، لحظاتي است که هيچکس نبايد در آن شريک گردد . ولي با اين شيوه رايج همواره فردي در کنار شماست و شما بايد در فکر خود بدنبال خود باشيد و حتي از روياي شيريني هم نتوانيد لبخند بزنيد که مبادا مجبور باشيد جواب پس بدهيد! البته مسائل ديگري را هم لازم نمي بينم توضيح دهم که بعضي ها کلاٌ خوش خواب هم نيستند و اين موارد برايشان کابوسي از خجالت را در ضمير خويش ببار مي آورد! در حقيقت در زندگي مشترک بجاي اينکه تنها مسائل از پشت پرده بيرون بيايند امکان يک حريم ذاتي را از بين مي برند.بطور شخصي از تمامي افرادي که اين مهم را رعايت کرده بودند و حريمهاي جداگانه اي را براي خود ساخته بودند زماني که مي پرسيدم مسئله به چه شکل پيش مي رود نکات جالبي را مطرح می کردند آنها عنوان مي کردند که زمان ياد شده در ابتدا از سوي ما کمي با دلخوري تحمل مي شد. چراکه فکر مي کرديم احتمالاٌ مسئله اي پيش آمده که از آن بي خبريم يا ناراحتي پيش آورده ايم که متوجه آن نيستيم! اما بعد که متوجه شديم اين زمان چقدر لازم و حياتيست کاملاٌ شرايط را براي خلوت وي آماده مي کرديم...
نکته ديگر اينکه عنوان ميشد: در گذشته همواره وقتي هر دو از سر کار به خانه مي آمديم فضايي براي ترميم نداشتيم. با هم در جلو تلويزيون مي نشستيم و با هم حرف ميزديم و من بشخصه بايد حواسم را که در اطراف سرم مي چرخيدند مدام جمع مي کردم! گاهي حتي بايد تظاهر مي کردم که دارم گوش مي دهم! بطور دقيق تا ساعتها آماده بودم که به نقطه اي فرار کنم! چراکه زماني که خودم ترميم نشده ام نمي توانم کس ديگري را ترميم کنم. ما هر دو خسته در واقع سعي داشتيم بعد از کار زندگي زناشويي خود را شبيه سازي کنيم اما بعد که هر کدام دچار حريمهاي شخصي گشتيم.ماجرا تفاوت زيادی با گذشته پيدا کرد. من و همسرم زماني که از کار به خانه بر مي گرديم هر کدام دوش مي گيريم و به فضاي خود مي رويم. من گاهي به روزم فکر مي کنم ، روزنامه مي خوانم و يا گاهي حتي با کامپيوتر مشغول مي گردم . ازهمه جالبتر اينکه تمام اينها تنها يک يا دو ساعت طول مي کشد و پس از آن هر دو ما کاملاٌ تازه و آرام به کنار هم مي آييم و شروع به آماده کردن و صرف کردن شام با يکديگر مي کنيم.زمان بعد از شام را هم کاملاٌ براي ما لحظاتي دراماتيک شده و حتي گاهي به پياده روي شبانه با يکديگر هم مي رويم..اين در حاليست که قبلاٌ همواره از خستگي در حال مرگ بوديم و اصلاٌ حوصله اضافي نداشتيم.. در مورد زندگي جنسي آنها عنوان مي کردند: در گذشته مسائل جنسي ما از حالت طبيعي خارج شده و کاملاٌ خشک و کسل کننده شده بود . ما هر زمان که مي خواستيم در دسترس ديگري بوديم و شرايط را براي يکديگر مسائد يا نا مسائد مي کرديم. اما پس از اين تغيير رويه زندگي جنسي ما دگرگون شد.. اولاٌ ما هر کدام شرايط لازم را براي مهيا کردن و آماده کردن خود داشتيم . . زمان روابط جنسي ما تغيير کرد و مکان آن از بخش هميشه تکراري تخت ، به تمام امکانهاي موجود تغيير کرد. ما همديگر را بسيار جذابتر و تحريک کننده تر يافتيم . اينکه هميشه در دسترس نبوديم حتي باعث شد که من فانتزي هاي جنسي خود را به همسرم اختصاص دهم . بارها مي شد که ما هر دو بسمت سکس در نيمه هاي شب کشيده مي شديم و اين کشش و ممنوعيت باعث مي شد که کاملاٌ تشنه يکديگر شويم تا جايي که بسمت يکديگر هجوم مي برديم و لحظات شيرين و پر حرارتي را مي ساختيم..اين در حالي بود که من فکر مي کردم اين جدايي ريشه جنسي ما را خواهد سوزاند و با اکراه آن را پذيرفتم ولي الان مي بينم نه تنها ما را سرد نکرد بلکه بسيار پر حرارت تر و روابط ما را بيش از پيش دراماتيک تر کرده است.... با توضيح مسائل بالا فکر نمي کنم توضيح ديگري لازم باشد .... نتيجه واضح استشاد و سلامت باشد.

No comments: